رباعی شماره‌ی ۷۹۲


روزی ز علاقه وارد موزه شدم
‎آنجا به نظاره محو یک کوزه شدم

دیدم که زبان گشود و افسرده بگفت
بنگر که چگونه درس و آموزه شدم

«رباعی قبلی      رباعی بعدی»






این شعر را با دوستانتان به اشتراک بگذارید