رباعی شماره‌ی ۲۸۹


سرمست بخفتم سحری در پشه‌بند
دیدم پشه‌ای ناله‌کنان و گله‌مند‎

افتاده به پشت تور و با خود می‌گفت
بیهوده تمام شب نشستی خرسند


«رباعی قبلی      رباعی بعدی»






این شعر را با دوستانتان به اشتراک بگذارید