رباعی شماره‌ی ۳۷۶


زان گل که به دست سرد تو پرپر شد
قلبم بشکست و دیدگانم تر شد‎

لعنت به تو ای اجل! چه آسان گویی
یک گل ز گلستان جهان کمتر شد

«رباعی قبلی      رباعی بعدی»






این شعر را با دوستانتان به اشتراک بگذارید